علی عباسی؛ مهسا معماریانی
دوره 8، شماره 29 ، تیر 1391، ، صفحه 55-70
چکیده
در روایت شناسی تلاش بر این است تا بتوان به الگوهای روایی روشــنی دست یافت. بنابر روشهای روایت شناسی، میتوان هر داستان را با توجه به ساختارهای روایی آن تجزیه و تحلیل کرد. مثنوی یکی از بهترین و تاثیرگذارترین آثار شناخته شده در ادبیات فارسی است. شناخت کم و کیف روایت در اثر مولوی می تواند ما را با امکانات و تواناییهای بزرگان ...
بیشتر
در روایت شناسی تلاش بر این است تا بتوان به الگوهای روایی روشــنی دست یافت. بنابر روشهای روایت شناسی، میتوان هر داستان را با توجه به ساختارهای روایی آن تجزیه و تحلیل کرد. مثنوی یکی از بهترین و تاثیرگذارترین آثار شناخته شده در ادبیات فارسی است. شناخت کم و کیف روایت در اثر مولوی می تواند ما را با امکانات و تواناییهای بزرگان ادب آشنا کند و زمینهای برای خلق و ابداع شیوه های جدید فراهم آورد. در مقاله حاضر، سعی بر این است تا نظام روایی داستانهای« پادشاه و کنیزک» و «صیاد سبزپوش» از مثنوی، بر اساس یافته های ساختارگرایان بررسی شود. در این دو داستان، با استفاده از رویکرد نشانه- معناشناسی مکتب پاریس و بر اساس روش روایت شناسی، ژپ لینت ولت، پراپ و گریماس، ابعادی همچون عنصر پیرنگ، مدل کنشگران و موقعیتهای روایی، بررسی می شود. با بررسیهای انجام شده به این نتیجه می رسیم که نوع ادبی این داستانها روایت است.